یکتایکتا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 1 روز سن داره

دخترم یکتا جون

تقدیم به مامان یکتا...

  مادر مهربونم عزيز خوشزبون تو گل بيخار مني رفيق م ن ،  يار مني   وقتي كه غصه دار باشم فقط تو غمخوار مني اي جان من فداي تو بهشت به زير پاي تو دوستت دارم هميشه براي روز مادر، هر كادويي بگيرم قابل تو نميشه ...
21 تير 1392

بچه‌ي خوب

بچه‌ي خوب بچه‌ي خوب و عاقل و هوشيار اول صبح مي‌شود بيدار مي‌رود از اتاق خود بيرون مي‌برد آب و حوله و صابون مي‌كند دست و روي خود را پاك خوب دندان خويش را مسواك مي‌زند شانه‌ي تميز به موي صاف و براق مي‌كند سر و روي مي‌نمايد لباس تميز دربر مي‌رود با ادب به پيش پدر سخن اول و شروع كلام مي‌كند با پدر به مهر سلام مي‌رود با دهان خندان پيش مي‌زند بوسه دست مادر خويش مي‌نشيند براي صبحانه بعد از آن ترك مي‌كند خانه به دبستان براي كسب كمال بچه‌ي خوب مي‌رود خوشحال   ...
17 تير 1392

تقدیم به دادا یکتا جون

مادر بزرگ مامان بزرگ تو خوب و مهربونی کاشکی بیای همش پیشم بمونی برای من قصه های قشنگ بگی قصه ی مرد باغبون با گل رنگارنگ بگی موهات به رنگ برفای سفیده نگاه تو پر از عشق و امیده مامان بزرگ دوستت دارم یه عالمه هرچی بگم دوستت دارم بازم کمه ...
16 تير 1392

عروسک

عروسک من عروسک قشنگم خوشگله مثل ماهه چشاش به رنگ آبی موهای اون سیاهه با دوتا چشم ‌آبی دنیا رو اون می بینه وقتی که خسته میشه رو دامنم می شینه عروسک قشنگم دستشو داد به دستم بهش میگم عزیزم من مامان تو هستم ...
16 تير 1392